ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم

پايگاه رسمی شبکهء جهانی سکولارهای سبز برای دموکراسی و آزادی در ايران

                            

پيام سعيد قاسمی نژاد، نمايندهء دانشجويان لیبرال دانشگاه های ايران

به همايش شبکهء سکولارهای سبز ايران در تورنتو، 7 و 8 مه 2011

 

متشکل شدن بخشی از نیروهای سکولار جنبش سبز اتفاق بسیار فرخنده ای است. من از دست اندرکاران این همایش تشکر می کنم.

ایا جنبش سبز جنبشی سکولار است؟به گمانم خیر. جنبش سبز حول مسئله دموکراسی-آمریت بنا  شکل گرفت. چه در میان توده های مشارکت کننده و چه در میان نخبگان رهبری کننده جنبش سبز نیروهایی وجود دارند که با حداقلی ترین تعاریف از سکولاریسم نیر نمی توان آنان را سکولار دانست. بنابراین در درون جنبش سبز هر دو جریان وجود دارند. آنچه می توان با توجه به شواهد متذکر شد این است که در حالیکه خواسته های خیابان بیشتر سمت و سوی سکولار دارد، نخبگان رهبری کننده جنبش بیشتر از میان نیروهای غیرسکولار و قائل به اسلام سیاسی هستند که در کنار بسیاری علل دیگر این نیز از دلایل شکست جنبش سبز بوده است. هر قدر از عمر جمهوری الاسمی بگذر با توجه به ماهیت ایدئولوژیک  و مذهبی این حکومت سکولاریسم در میان توده ها بیش از پیش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت و نخبگان سکولار تقویت خواهند شد.

شعارهایی همچون جمهوری ایرانی یا شعار بر علیه اصل ولایت فقیه نمادهای مشخص خواستهای سکولار معترضین در ایران هستند، مهمتر از آن گستردگی جنبش سبکهای زندگی در ایران خود یکی دیگر از نشانه های آن است که جامعه ایران خواهان یک حکومت سکولار است. برنامه سیاسی  نیروهای سکولار در ایران می بایست جدا کردن نهاد دین از نهاد قدرت و تضمین حقوق بنیادین بشر در ساختار حقوقی نظام اینده باشد. خواست جدایی دین از سیاست اگر چه مطلوب است اما ممکن نیست، این بدان معنا نیست که از تبلیغ این ایده باید دست کشید، بلکه بدین معنی است که  در برهه کنونی نمی توان آن را مبنای برنامه سیاسی یک ائتلاف گسترده برای نجات ایران از چنگال حکومت اسلامی قرار داد، شاید اگر حکومت روحانیون سه دهه دیگر دوام آورد آنگاه جامعه پذیرای ایفای نقش دولت برای تضمین جدایی تام و تمام دین از سیاست باشد.

روانشناسی اجتماعی مردم ما چنان است که نقش رهبران در آن مهمتر از احزاب است. توده ها به افراد است که اعتماد می کنند. نبرد با این واقعیت موجود در شرایط حساسی که ما در آن به سر می بریم ایده مناسبی نیست. آنچه شدنی است این است که از پتانسیل افراد مورد توجه جامعه استفاده  کرد اما تلاش کرد این افراد  را در چارچوب تشکیلاتی مقید کرد. به گمانم در خارج از کشور حداقل دو چهره شناخته شده در میان نیروهای سکولار وجود دارند که  اگر هر یک از آنان به موازات هم و به طور جداگانه به فعالیت جدی بپردازند می توانند طیفهای گوناگون نیروهای سکولار را زیر دو پرچم اما در هماهنگی با هم گرد بیاورند. در داخل کشور نیز چهره های شجاع و درخشانی وجود دارند که سالهاست بر سکولاریسم ودموکراسی تاکید می کنند و هزینه هایش را نیز داده اند. چهره هایی چون عباس امیرانتظام، حشمت الله طبرزدی، کورش زعیم و و دیگرانی که در این فرصت کوتاه امکان ذکر نام همه شان وجود ندارد.

 

مشکل نیروهای سکولار در جامعه ما بیش از آنکه عدم اقبال مردمی یا نداشتن چهره های مطرح  یا عدم امکان سازماندهی یا نداشتن منابع مالی باشد،عدم اعتماد به نفس است.و چیزی که من نامش را می گذارم شرمگینی سکولاریسم در ایران. افریط سی ساله  اسلام سیاسی در طول حاکمیتش  مملکتی را ویران کرده است اما همچنان با اعتماد به نفس با همان نام اسلام سیاسی خود را عرضه می کند. سکولارهای شرمگین اما خود را موظف می بینند همواره پشت سر  کسی از خط امام و اسلام سیاسی راه بروند. به گمانم این کنفرانس و کنفرانسهای مشابه گام مهمی است در شکستن این افسون و بدآوردن سکولاریسم در ایران از شرمگینی. گر این افسون باطل شود انرژی عظیم جوانانی که دل در گروی سکولاریسم و دموکراسی دارند اما در کمپ اسلام سیاسی فعالند در مسیری درست به جریان خواهد افتاد ویقینا سرنوشت میهن ما دگرگون خواهد شد.

من در پایان بابت فرصتی که برای گفتگو باشما فراهم شد سپاسگزارم و برای همه شما ارزوی موفقیت دارم.